سید ابوالحسن حافظیان- خاطره
(سيد ابوالحسن حافظيان (۱۲۸۲ ق -۱۳۶۰ق
آقاي معلم نزد آقاي حافظيان كتاب معالم الاصول ميخواندند كه اين كتاب يكي از كتابهاي درسي حوزه است. يکی از دوستان آقاي حافظيان داستاني را براي من نقل كردهاند كه آقاي حافظيان در نامهاي به آقاي معلم نوشتهاند: «شما پيش ما درس معالم ميخوانيد اميدوارم ما هم پيش شما درس عوالم بخوانيم.» آقاي معلم آنقدر بزرگ بوده كه استاد ايشان آقاي حافظيان چنين جملهاي را در مورد ايشان گفته است.
- نقل از حجتالاسلام هادی مروی، ۱۳۷۶
محمدرضا حکیمی در کتاب «مکتب تفکیک» آورده است: مرحوم آقاي حافظيان، در «معارف اعتقادي» و «حقايق مبدئي و معادي» و «دريافتهاي شريف روحاني» به مراتب بسيار بالايي رسيده بود، كه حاصل جوهر روحي قوي و استعداد ممتاز ايشان
بود، و نتيجه درك محضر بزرگان، و سير آفاق و انفس، بويژه عبادات و رياضات شرعي و اذكار و ختمهايي كه همواره و در همه احوال بدانها اشتغال داشت، و خود داراي مشاهدات و تصرّفاتي بود بسيار با اهميت، كه برخي از آنها را، گاهگاه، براي دوستان- و از جمله اين ناچيز – بيان ميداشت. اموري مهم نيز خود اينجانب از ايشان مشاهده كرد و مطلع گشت. در طول ساليان دراز – حدود 50 سال – كساني بسيار در مشهد و ديگر شهرهاي ايران، و در هند و پاكستان و نقاط ديگري از جهان، از روحانيّت و ادعيه ايشان بهرهمند گشتند، و مشكلاتي بسيار رفع گشت، و كارهايي سترگ رفت. افسوس كه جزئيات زندگي روحي و پر مضمون ايشان، و نوادر احوال و اعمال و خدمات، و سرگذشت سيرها و ساحتهاي ايشان، تدوين نيافته است؛ خود چيزهايي مرقوم داشتهاند، ليكن بسيار اندك است.باري، ايشان نيز، در مباني اعتقادي (مانند استاد خود سيّد موسي زرآبادي، و دوست خود شيخ مجتبي قزويني خراساني)، تفكيكي بودند، و در مراحل سلوك نيز مواظبت بر «سلوك شرعي» داشتند، و از «سلوك صناعي» بدور بودند. البته ايشان اهل تدريس و تأليف نبودند، و اشتغالات فراواني كه در ايران و پاكستان، در ساير شئون خويش داشتند، همه اوقاتشان را فرا گرفته بود
همّت مرحوم آقاي حافظيان مصرف خدمت به خلق بود. ايشان رياضاتي را كه كشيده بود، و علوم و كمالاتي را كه كسب كرده و قدرت روحيي را كه – در پرتو عبادات و رياضات شرعي و توسّلات و توجهات – بدست آورده بود، با تواضع و فروتني، در خدمت مردم قرار داده بود، و راه قرب به «خدا» را خدمت به «خلق خدا» ميدانست. و در اين راه بس نيرو ميگذاشت، صبوري ميورزيد، و خوشرويي نشان ميداد
هفتهاي دو روز (يكشنبه و چهارشنبه)، در خانه مينشست، و درِ خانه را باز ميكرد، و هر كسي با هر شرايطي، ميآمد و نزد ايشان مينشست و سخن دل خويش و مشكل زندگي خود – يا فرزندان و بستگان خود – را با ايشان در ميان مينهاد. و آقا پس از شنيدنِ متواضعانة درد دردمند و مشكل گرفتار، به چارة آن ميپرداخت، و بدون طمع و چشمداشت، ادعية لازم براي هر امر را – كه خود تهيه ميكرد، آنهم با كمال صحّت و ظرافت – در اختيار مردم قرار ميداد، و هرگاه دستورالعملي نيز ضرورت داشت، آن را ميگفت و ميآموخت. و چه بسيار كسان از آن دعاها و دستورها بهرهمند گشتند و نتيجه گرفتند، و مشكل آنان – يا صددرصد، يا در حدي قابل قبول – برطرف گرديد؛ كه اين خود داستاني دراز دارد، و دريغا كه اشخاص و موارد، ثبت دفتري نگشته است
آقاي حافظيان در مورد آنچه ميدانست و ميتوانست (كه «توانا بود هر كه دانا بود»)، و علوم و اسراري كه از استادان بزرگ آموخته بود، و دعاها و ختمها و نسخههايي كه اجازاتي دربارة آنها داشت و رياضات آنها را كشيده بود (و برخي بسيار مهم بود)، بطور نوعي، مضايقهاي نداشت و اگر كساني طالب و اهل و مستعد و عامل يافت ميشدند ميگفت و ميآموخت. از همين رو كساني از ايشان چيزهايي گرفتند و بهرههايي بردند. ليكن در ميان شاگردان و تربيتيافتگان مرحوم آقا كسي كه بيشتر توفيق يافت و بهره برد، جناب آقاي حسين قنبري است، چنانكه مرحوم آقاي حافظيان، در داخل نسخهاي از كتاب «لوح محفوظ» كه به ايشان هديه كردهاند مرقوم داشتهاند: «... سالها به دستور اينجانب كه از بزرگان خود داشته به رياضات و عمليّات موفق بودهاند، و بحمدالله و المِنّه گوي سبقت از معاصرين خود ربودهاند، و از پروردگار متعال نتايج كاملي گرفتهاند؛ لهذا، در اين زمان به خدمت خلق – كه بعد از فراض، افضل عبادات است – مشغول شدهاند؛ جُزاهْ الله خيرُالجزاء ...»