سيد موسي زرآبادي - خاطره
سيد موسي زرآبادي ۱۲۹۴ ق- ۱۳۵۳ ق
ارتباط آقای معلم با آقای زرآبادی
آقای معلم در بيشتر اوقات حتي از ذكر نام اساتيد اصلي خود كه رازها و رمزها را به ايشان آموخته بودند پرهيز ميكردند و ميگفتند آنها راضي نيستند. اما كسي كه اقاي معلم بيشترين ياد را از ايشان مينمود كه بيشترين استفاده معنوي را از ايشان برده است مرحوم آيت ا.. سيد موسي زرآبادي قزويني بودهاند كه آقاي معلم به خاطر ايشان دو سال در قزوين ساكن ميشوند (درواقع تا پايان عمر آقاي زرآبادي) و بسيار شيفته ايشان بودند به طوري كه ميگفتند آن قدر پيش امام از ايشان تعريف كرده بودم كه يك بار امام از من خواست كه ايشان را نزد آقاي زرابادي ببرم. تا اين كه در يك شب جمعه به همراه امام نزد آقاي زرآبادي رفتيم و جلسه مفصلي برقرار گرديد
آقاي معلم از آقاي زرآبادي بسيار تجليل ميكردند و بسياري از معارف را نزد ايشان آموختند. ولي يك نكته را نيز يادآوري ميكردند كه تا آقاي زرآبادي مطلبي را خود بيان نمينمودند ايشان طلب نميكردند و نكته ديگري را مكرر نقل ميكردند كه من بعد از مرگ آقاي زرآبادي بيشتر از زمان حياتشان از ايشان استفاده كردم. از اين جمله معلوم ميشود كه آقاي زرآبادي در عالم برزخ نيز با آقاي معلم ارتباط معنوي داشتهاند
نقل از حجتالاسلام هادی مروی، ۱۳۷۶
خاطرهاي از آقای زرآبادی به نقل از شيخ مجتبي قزويني
شيخ استاد، از قول حضرت سيد موسي زرآبادي نقل كردهاند كه «من در درس مرحوم ميرزا ابوالحسن جلوه (۱۲۳۸ق- ۱۳۱۴ق) حاضر ميشدم و پس از مدتي، گاه و گاه، به پارهاي از مطالبي كه گفته ميشد اشكال ميكردم. گاه ايشان ناراحت ميشد، و من به درس حاضر نميشدم. با گذشت دو سه روز مرحوم جلوه به طلاب درس ميفرمود
«سيّد با استعدادي است، بگوييد به درس بيايد» و من دوباره ميرفتم، و باز در موارد مناسب به اشكال كردن ميپرداختم ... تا بار آخر كه با تند شدن استاد ديگر به درس نرفتم. و ايشان پيغام داد كه بيايد، و من پاسخ دادم كه غرضم از آمدن و اشكال كردن اين بود كه شاگردان شما مقلّدوار به مطالب گوش ندهند و بدانند كه آنچه گفته ميشود، چنان وحي مُنَزل نيست و قابل اشكال است؛ ميخواستم اين بيداري را به اذهان طلاب فلسفه بدهم كه دادم.... »
برگرفته از محمدرضا حكيمي. مكتب تفكيك. تهران. دفتر نشر فرهنگ اسلامي. چاپ سوم. ۱۳۷۷