- نقل از حجتالاسلام هادی مروی، ۱۳۷۶
محمدرضا حکیمی در کتاب «مکتب تفکیک» آورده است: مرحوم آقاي حافظيان، در «معارف اعتقادي» و «حقايق مبدئي و معادي» و «دريافتهاي شريف روحاني» به مراتب بسيار بالايي رسيده بود، كه حاصل جوهر روحي قوي و استعداد ممتاز ايشان
بود، و نتيجه درك محضر بزرگان، و سير آفاق و انفس، بويژه عبادات و رياضات شرعي و اذكار و ختمهايي كه همواره و در همه احوال بدانها اشتغال داشت، و خود داراي مشاهدات و تصرّفاتي بود بسيار با اهميت، كه برخي از آنها را، گاهگاه، براي دوستان- و از جمله اين ناچيز – بيان ميداشت. اموري مهم نيز خود اينجانب از ايشان مشاهده كرد و مطلع گشت. در طول ساليان دراز – حدود 50 سال – كساني بسيار در مشهد و ديگر شهرهاي ايران، و در هند و پاكستان و نقاط ديگري از جهان، از روحانيّت و ادعيه ايشان بهرهمند گشتند، و مشكلاتي بسيار رفع گشت، و كارهايي سترگ رفت. افسوس كه جزئيات زندگي روحي و پر مضمون ايشان، و نوادر احوال و اعمال و خدمات، و سرگذشت سيرها و ساحتهاي ايشان، تدوين نيافته است؛ خود چيزهايي مرقوم داشتهاند، ليكن بسيار اندك است.باري، ايشان نيز، در مباني اعتقادي (مانند استاد خود سيّد موسي زرآبادي، و دوست خود شيخ مجتبي قزويني خراساني)، تفكيكي بودند، و در مراحل سلوك نيز مواظبت بر «سلوك شرعي» داشتند، و از «سلوك صناعي» بدور بودند. البته ايشان اهل تدريس و تأليف نبودند، و اشتغالات فراواني كه در ايران و پاكستان، در ساير شئون خويش داشتند، همه اوقاتشان را فرا گرفته بود
همّت مرحوم آقاي حافظيان مصرف خدمت به خلق بود. ايشان رياضاتي را كه كشيده بود، و علوم و كمالاتي را كه كسب كرده و قدرت روحيي را كه – در پرتو عبادات و رياضات شرعي و توسّلات و توجهات – بدست آورده بود، با تواضع و فروتني، در خدمت مردم قرار داده بود، و راه قرب به «خدا» را خدمت به «خلق خدا» ميدانست. و در اين راه بس نيرو ميگذاشت، صبوري ميورزيد، و خوشرويي نشان ميداد
هفتهاي دو روز (يكشنبه و چهارشنبه)، در خانه مينشست، و درِ خانه را باز ميكرد، و هر كسي با هر شرايطي، ميآمد و نزد ايشان مينشست و سخن دل خويش و مشكل زندگي خود – يا فرزندان و بستگان خود – را با ايشان در ميان مينهاد. و آقا پس از شنيدنِ متواضعانة درد دردمند و مشكل گرفتار، به چارة آن ميپرداخت، و بدون طمع و چشمداشت، ادعية لازم براي هر امر را – كه خود تهيه ميكرد، آنهم با كمال صحّت و ظرافت – در اختيار مردم قرار ميداد، و هرگاه دستورالعملي نيز ضرورت داشت، آن را ميگفت و ميآموخت. و چه بسيار كسان از آن دعاها و دستورها بهرهمند گشتند و نتيجه گرفتند، و مشكل آنان – يا صددرصد، يا در حدي قابل قبول – برطرف گرديد؛ كه اين خود داستاني دراز دارد، و دريغا كه اشخاص و موارد، ثبت دفتري نگشته است
آقاي حافظيان در مورد آنچه ميدانست و ميتوانست (كه «توانا بود هر كه دانا بود»)، و علوم و اسراري كه از استادان بزرگ آموخته بود، و دعاها و ختمها و نسخههايي كه اجازاتي دربارة آنها داشت و رياضات آنها را كشيده بود (و برخي بسيار مهم بود)، بطور نوعي، مضايقهاي نداشت و اگر كساني طالب و اهل و مستعد و عامل يافت ميشدند ميگفت و ميآموخت. از همين رو كساني از ايشان چيزهايي گرفتند و بهرههايي بردند. ليكن در ميان شاگردان و تربيتيافتگان مرحوم آقا كسي كه بيشتر توفيق يافت و بهره برد، جناب آقاي حسين قنبري است، چنانكه مرحوم آقاي حافظيان، در داخل نسخهاي از كتاب «لوح محفوظ» كه به ايشان هديه كردهاند مرقوم داشتهاند: «... سالها به دستور اينجانب كه از بزرگان خود داشته به رياضات و عمليّات موفق بودهاند، و بحمدالله و المِنّه گوي سبقت از معاصرين خود ربودهاند، و از پروردگار متعال نتايج كاملي گرفتهاند؛ لهذا، در اين زمان به خدمت خلق – كه بعد از فراض، افضل عبادات است – مشغول شدهاند؛ جُزاهْ الله خيرُالجزاء ...»